بازی Wolfenstein 2: The New Colossus شاید یکی از بهترین اتفاقاتی باشد که طی سالهای گذشته برای ژانر شوتر اول شخص رخ داده است. در ادامه با نقد و بررسی این بازی در گیمان همراه باشید.
ژانر شوتر اول شخص در طول حیات خود فراز و فرود زیادی را تجربه کرده اما همیشه در بین بازی دوستان به عنوان سبکی جذاب و محبوب باقی مانده است. اگر بخواهیم پدران این سبک قدیمی را معرفی کنیم بدون شک نامهایی همچون Doom، Wolfenstein و البته Duke Nukem خودنمایی میکنند و همواره از آنها با احترام یاد میشود.
با ظهور شوترهای مدرنتر مانند Call of Duty و عناوین مشابه، بازیهایی از این دست به گوشه رانده شدند و کمتر کسی سراغشان را گرفت. روزگاری بود که آثارRun and Gun حاکم مطلق در میان شوترها به حساب میآمدند اما شرایط به گونه دیگری رقم خورد. در این شرایط، بتسدا با ریبوت ولفنشتاین یکی از پدربزرگها را زنده کرد و در ادامه Doom را هم به گود بازگرداند. استقبال گیمرها از این حرکت در حدی زیاد بود که ساخت ادامهای بر هر دوی آنها، تضمین شده به نظر میرسید.
[video width="1920" height="1080" mp4="http://gameon.shatelland.com/wp-content/uploads/2017/11/Wolfenstein-2-The-New-Colossus-GameOn-Review-1080p.mp4" poster="http://gameon.shatelland.com/wp-content/uploads/2017/11/wolfenstein-2-the-new-colossus-shakhes.jpg"][/video]
حالا نوبت به کاپیتان بلزکوویچ و یارانش بود تا برای چندمین بار به دل آلمانیهای نازی بزنند و با آنها تسویه حساب کنند. استودیوی ماشین گیمز هم برای بار سوم وظیفه توسعه بازی را برعهده گرفت و پروسه ساخت را آغاز کرد. با این حال تا مدتها خبری از چنین پروژهای نبود تا اینکه طی کنفرانس E3 کمپانی بتسدا از دومین نسخه از سری جدید رونمایی شد. واکنشهای اولیه اهالی رسانه نوید بخش یک اکشن خوب را از ماشین گیمز میداد و پوششهای خبری گستردهای برای آن صورت گرفت. حال که بازی عرضه شده است، به صورت مفصل آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
داستان دومین ولفنشتاین دقیقا پس از اتمام اولین قسمت آن آغاز میشود؛ جایی که کاپیتان بلزکوویچ با از پا در آوردن ژنرال آلمانی، برای مدتی کوتاه سایه نازیها را از خاک کشورش دور میکند. مجروح شدن او، برای مدت نسبتا زیادی پیشروی نیروهای مخالف حکومت آلمان را با کندی همراه میسازد. با بیدار شدن بلزکوویچ از حالت بیهوشی، این قهرمان و ماشین کشتار به سراغ دشمنانش میرود اما دیری نمیپاید که اتفاقی غیر منتظره، مسیر حرکت او و هم تیمیهایش را به کل تغییر میدهد.
پرداخت داستان را میتوان از پیشرفتهای ولفنشتاین جدید دانست و این موضوع به واسطه میان پردههای سینماتیک میسر شده است. البته چنین رویکردی در گذشته هم وجود داشت اما سازندگان به خوبی ظرفیتهای بازی را شناختهاند و سعی کردهاند تا با بالا بردن مدت زمان گیم پلی، بر بار روایی هم بیفزایند. بلزکوویچ دیگر مانند قبل قدرت کافی ندارد و بیش از دو سوم بازی را باید در حالی بگذرانید که او تنها ۵۰ واحد نوار سلامتی دارد اما در مقابل، لباسهایش تا ۲۰۰ واحد قدرت را درون خود ذخیره میکند. تیم نویسندگان برای شخصیت اصلی، گذشتهای با جزئیات مفصل را در نظر گرفتهاند که از همان فصل آغازین بازی تا میانههای راه به صورت جسته و گریخته روایت میشود.
بلزکوویچ دیگر مانند قبل قدرت کافی ندارد و بیش از دو سوم بازی را باید در حالی بگذرانید که او تنها ۵۰ واحد نوار سلامتی دارد اما در مقابل، لباسهایش تا ۲۰۰ واحد قدرت را درون خود ذخیره میکند
اگر پیگیر عناوین اول شخص باشید، میدانید که میزان فریم ریت، نقش مهمی را در موفقیت آنها دارد. حرکت نرم از اولین نیازهایی است که مخاطب این ژانر از سازندگان طلب میکند. در این زمینه استودیوی ماشین گیمز توانسته تا بازی خود را بسیار روان بسازد به شکلی که کوچکترین اثری را از لگ تصویر و یا افت فریمهای موقتی دیده نمیشود. برعکس بازی قبل که میتوان آن را اثری میان نسلی نامید، مخاطبان با تصاویر بی کیفیتی مواجه نیستند و در عوض، جزئیات خیره کننده چشمان آنها را نوازش خواهد کرد. مهمترین دلیل پیشرفت این بخش به تغییر موتور گرافیکی برمیگردد و id Tech 6 ظریفترین خطها و لبهها را هم بدون مشکل به اجرا میگذارد.
برعکس بازی قبل که میتوان آن را اثری میان نسلی نامید، مخاطبان با تصاویر بی کیفیتی مواجه نیستند و در عوض، جزئیات خیره کننده چشمان آنها را نوازش خواهد کرد
موتور گرافیکی داخلی بتسدا که توسط id Software تولید شده است، در حال حاضر برای اکثر آثار این شرکت مورد استفاده قرار میگیرد و حتی اعضای استودیوی آرکین هم برای خلق Dishonored 2 بسیاری از کدهای از پیش نوشته شده همین موتور را مورد استفاده قرار دادند. حالا دیگر سایههای پیکسلی متحرک جایی ندارند و بالاخره میتوان با خیال راحت از گرافیک بسیار بالای ولفنشتاین لذت برد. البته این دستاورد بزرگ خالی از اشکال نیست و بعضی موارد، باگهایی مانند پرتاب شدن غیر طبیعی آبجکتها و همچنین عدم تخریب پذیری محیطها، کار را خراب کردهاند. خوشبختانه تعداد این موارد شاید به انگشتان یک دست هم نرسد اما نمیتوان از آنها چشم پوشید هرچند که این باگهای کوچک به زودی رفع خواهند شد و دیگر جای نگرانی وجود ندارد.
برای یک بازی تولید شده توسط بتسدا بروز رسانیهای چند ده گیگابایتی به هیچ وجه موضوع عجیبی نیست اما ظاهرا ماشین گیمز خلاف این سنت عمل کرده که نشان میدهد تا چه اندازه محصول نهایی، پولیش شده است.

نمونهای از تمام کنندههای بسیار خشن بازی. خشونت یکی از عناصر جدایی ناپذیر این فرنچایز به حساب میآید و چنین فاکتوری در نسخه دوم سیر صعودی قابل ملاحظهای را پیدا کرده است.
همانطور که در آغاز متن گفتیم، بازیهای Run and Gun همواره پر از هیجان بودند و آدرنالین زیادی را در خون گیمر تزریق میکردند. این قبیل آثار در زمینه موسیقی اکثرا سراغ صداهای الکترونیکی میروند تا به این وسیله هیجان را بالاتر ببرند. ولفنشتاین هم از این قاعده مستثنی نیست و آهنگساز آن یعنی میک گوردون به خوبی خشونت موجود در تصاویر را در قالب اصوات بیان میکند. گوردون که در مهمترین شوترهای دو سال اخیر بتسدا همواره نقش آهنگساز را ایفا کرده، بهترین گزینه برای چنین آثاری به حساب میآید. او که تنها ۳۲ سال دارد، با استفاده از دیستورتهای گیتار الکتریک، مخاطب را به درستی تحریک میکند تا به دل دشمنان بزند و مانند ارتش یک نفره، همه را از بین ببرد. این دقیقا همان حسی است که اعضای ماشین گیمز از گیمرها میخواهند؛ پس اگر دوست دارید دائما در کاورها بمانید، چنین صداهایی بدون شک اذیتتان خواهد کرد.
در بخش صداگذاری با یک اثر فوق العاده تمیز مواجه هستیم که نه تنها در آن دوبلورها کار خودشان را به درستی انجام دادهاند، بلکه صداگذاران هم با وسواس زیاد خود، افکتهای بدون ایرادی را خلق کردهاند
در بخش صداگذاری هم با یک اثر فوق العاده تمیز مواجه هستیم که نه تنها در آن دوبلورها کار خودشان را به درستی انجام دادهاند، بلکه صداگذاران هم با وسواس زیاد خود، افکتهای بدون ایرادی را خلق کردهاند. صدای تیر در محیطهای مختلف فرق میکند و بسته به میزان فضای موجود و حتی جنس دیوارها، بازگشت صداها با تفاوت به گوش میرسند.
برایان بلوم که در نسخه قبل هم در نقش بلزکوویچ ظاهر شده بود، این بار هم به خوبی از پس نقش خود برآمده است. او پیش از این هم در هنر هشتم کارهای ماندگاری را از خود به جا گذاشته و با صنعت گیم بیگانه نیست. برای معرفی شاید بد نباشد که به نقش جکی استاکادو در The Darkness 2 اشاره کنیم. نینا فرانوژک هم با فرو رفت در نقش ایرن انگل یکی از بهترین اجراهای سال ۲۰۱۷ را ارائه میدهد و اگر بخت با او یار باشد، نامش در بین کاندیدهای دریافت جایزه هم خواهد بود.
ولفنشتاین ۲ در بخش گیم پلی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتواند مخاطب را در هر لحظه شگفت زده کند. گیمر در نقش قهرمان تنومندی قرار میگیرد که به کار با انواع سلاحهای سبک و سنگین آشنایی کامل دارد. بلزکوویچ در واقع یک ماشین کشتار آلمانهای نازی است و در یک دقیقه حمام خون راه میاندازد. سیستم ارتقای سلاحها این دفعه جزئیات بیشتری را در بر میگیرد و بسته به اینکه چقدر محیطهای بازی را بگردید، ابزار بیشتری را جهت آپگرید کردن به دست میآورید.
با پیشرفت در طول مراحل، به تدریج سلاحها هم تنوع بیشتری پیدا میکنند و با در اختیار گرفتن شاتگان، لذت اصلی ولفنشتاین تازه آغاز میشود. همانطور که گفتیم، خشونت یکی از عناصر جدایی ناپذیر این فرنچایز به حساب میآید و چنین فاکتوری در نسخه دوم سیر صعودی قابل ملاحظهای را پیدا کرده است. ضربات تمام کننده که از نزدیک و با تبر به حریف وارد میکنید، بدون شک یکی از اعضای او را قطع خواهد کرد و اگر این کار را با شاتگان انجام دهید، بدن او از هم میپاشد. بدون شک این حجم از خشونت با توجه به موسیقی فوق العاده میک گوردون، هیجان و لذت وصف ناپذیری را در بازیکن ایجاد میکند.
ماموریتهای جانبی و مینی گیمها برای اولین بار وارد سری بازیهای ولفنشتاین شدهاند که تنوع قابل قبولی هم دارند و زنگ تفریح مناسبی به شمار میروند. یکی از این مینی گیمها به پیدا کردن مختصات خاص یک منطقه و انجام ماموریت در آنجا محدود میشود که در نوع خود جذاب است. محوطه HUB بازی هم پر از ماموریتهای جانبی است که با کمی گشت و گذار میتوان تمامی آنها را در کمر از چند دقیقه به اتمام رساند.
ماشین گیمز ثابت کرد که این سری چقدر پتانسیل دارد و بتسدا هم قطعا دنبالههای بیشتری برایش خواهد ساخت. حال که ولفنشتاین آمد، بهتر است تا منتظر Doom بمانیم و تا آن زمان لحظه شماری کنیم.
برای تهیه بازی Wolfenstein 2: The New Colossus و همچنین اطلاع از جدیدترین محصولات مرتبط با کنسولها، پیسی، اکشن فیگور و کالکتورهای کمیاب به کانال تلگرامی فروشگاه اینترنتی پی سی ایکس باکس مراجعه کنید.
- داستان و پرداخت مناسب آن
- ۶۰ فریم! دیگر چه میخواهید؟!
- موسیقی متال که در نوع خود بی نظیر است
- تجربه یک شوتر ناب و سریع
- مدتی طول میکشد تا بازی خودش را نشان دهد
- باگهای جزئی
- برخی دیالوگها ضعیف و کلیشهای هستند
این بازی واقعا فوق العاده است من که خیلی ازش لذت بردم
تشکر واسه بررسی بازی
موندم اگر نازی ها نبودند این بازی و فیلم ساخته می شد
اگر نازی ها هم حضور نداشتند احتمالا باز شاهد ظهور یک Antagonist جدید در دنیا بودیم.
بدون حضور نیروی شر، نیروی خیر معنی خاصی نداره
ممنون بررسی دقیقی بود و نقد کاملن بجا
ممنون از نقد خوبتون
خیلی عالی و مفید بود🌸
یکی از بهترین بازی های چند ساله اخیر از همه نظر