در این مطلب قرار است به بررسی دانکرک (Dunkirk)، جدیدترین اثر کریستوفر نولان بپردازیم. با گیمان همراه باشید.
نولان شاید به اندازهی کارگردانهای مطرحی همچون کوبریک از لحاظ کمی، فیلم خلق نکرده ولی از لحاظ کیفی و تکنیکال، شاهد آثاری قابل تحسین از وی بودهایم. آثاری که با تمجید مخاطبان کم کم به یک «پدیده» تبدیل شده و این «پدیده» جدا از نواقص ریز و درشتش، از مقبولیت خاصی در نگاه عوام بهره میبرد. حال، پس از فیلم میانستارهای (Interstellar) و هنرنمایی فوقالعاده زیبای متیو مککاناهی، نولان سنتشکنی میکند و در صدد تغییر سبک در کارگردانیاش و همچنین تغییر ژانر میپردازد. نولان در دانکرک برخلاف کلیشههای مرسوم و رایج عمل کرده و یک اثر با تم جنگ جهانی به شیوهای جدید خلق میکند.
[video width="1920" height="1080" mp4="http://gameon.shatelland.com/wp-content/uploads/2017/12/Dunkirk-movie-review-gameon.mp4"][/video]
دانکرک همانطور که گفتیم سبک و شیوهای جدید در پی گرفته و الزاما نباید این فیلم را با دیگر آثار ماندگار تاریخ همچون «نجات سرباز رایان» مقایسه کرد. هر چند این خصلت بشر هست که برای ارجحیت بخشیدن به یک پدیده یا اثر، آن را با دیگر پدیدههای مشابه مقایسه کند ولی نمیتوان گفت چون جدیدترین اثر نولان به موضوع جنگ جهانی و حوادث به وقوع پیوسته در دانکرک میپردازد، قابل مقایسه با فیلم دیگری در این سبک است. نولان از تمام کلیشهها فاصله میگیرد و از ابتدای فیلم، نگاهی امپرسیونیسم به بیننده القا میکند؛ نگاهی که بیننده باید برداشت مستقیمی داشته باشد بر تصاویر و پلانهای زودگذر و در درجهی نخست باید با محیط و جزئیات ارتباط برقرار کند تا با کاراکتر(های) یک اثر. دید امپرسیونیسم از منظر و دیدگاه یک منتقد که به یک اثر نگاه میکند، بسیار شگفتانگیز بوده ولی همین دید از نقطه نظر یک بیننده عام، که هیچ درک درستی بر محیط نداشته و در درجهی اول به کاراکترها دقت میکند، چندان جالب به نظر نمیرسد. البته عدم مقبولیت عامه از اثری همچون دانکرک را میتوان به عدم شناخت دقیقِ یک فرد نسبت به جدیدترین اثر نولان بدانیم.

وسواس نولان در هر پلان ستودنی است
نولان از تمام کلیشهها فاصله میگیرد و از ابتدای فیلم، نگاهی امپرسیونیسم به بیننده القا میکند
نبرد دانکرک از یک غافلگیری شروع میشود که ارتش آلمان با گذر از هلند و بلژیک، سربازان بریتانیا و فرانسه را محاصره میکنند. به همین خاطر سربازها ناامیدانه به سمت شمال فرانسه متواری شدند تا بلکه از طریق کشتیهای نظامی به خاک بریتانیا برگردند. وقایع دانکرک، بسیار عجیب و بحثبرانگیز تلقی میشود چرا که هیتلر دستور پیشروی به سمت دانکرک را لغو کرده و فرماندهان نازی باید عقبنشینی میکردند. هنوز بحث بر این مسئله وجود دارد که چرا هیتلر دست به چنین کاری زد. شاید علت این مسئله در عطش هیتلر برای تصاحب روسیه بدانیم و شاید هم یک حماقت از جانب هیتلر! در هر صورت اگر پیشروی نازیها ادامه داشت تقریبا چیزی از بریتانیا باقی نمیماند. از آنجایی هم که نولان به ابهامات (چه تخیلی و چه واقعی) علاقه دارد، سعی میکند در این بازهی زمانی، زاویهی دید مخاطب را عوض کند. هر چند این مسئله باعث میشود مخاطب در هر سکانس با یک شخصیت جدید روبهرو شده و نمیتواند با کاراکترها به هیچ عنوان ارتباط برقرار کند. از قضا چهرهی تام هاردی نیز در دانکرک، پشتِ یک ماسک مخفی شده و به عقیدهی منتقد، از تمام پتانسیل این بازیگر استفاده نشد.

قطعا میتوانیم برترین المان دانکرک را در القای جلوههای سمعی و بصری چهرهی جنگ بدانیم.
دانکرک دیالوگمحور نیست و بارِ داستانی صرفا به یک کاراکتر تحمیل نمیشود
همانطور که در ابتدای این بررسی اشاره شد نباید دانکرک را با سایر عناوین مطرح مقایسه کرد ولی جلوههای میدانی دانکرک را میتوان به جرئت گفت که یکی از برترین المانهای این فیلم در مقایسه با سایرین محسوب میشود. نبردهای هوایی و دریایی چشمنواز بوده و زمانی میتوانید از این فیلم و جلوههای بصریاش لذت ببرید که با کیفیت آیمکس یا حداقل ۴K به تماشایش بنشینید. هانس زیمر سعی میکند موسیقیهایی را خلق کند که در پسِ هر پلان مشخص، پخش شده و به عنوان یک بوستر و نیروی محرکه، با ذهن مخاطب بازی کند. در این قسمت نیز نولان از قطعههای موسیقی صرفا به عنوان یک بکگراند استفاده نمیکند و شنیدن آواهای هانس زیمر، آن هم به صورت معدود یکی از ستمهایی است که نولان در حق مخاطبین دانکرک وارد ساخت.
دانکرک از دیدگاه بسیاری از منتقدین جزو برترین فیلمهای تاریخی و جنگی است که توانسته چهرهی کثیف جنگ را بدون نمایش صحنههای منزجرکننده و خشن، با قدرت نشان دهد. هر چند دست نولان کاملا باز بود تا با بودجهی هنگفتی که در دست داشته، یک حمام خون راه بیندازد! اما از آنجایی که نولان به راحتی میتواند ذهن مخاطب خودش را تسخیر کند، توانست از دانکرک و وقایعاش، ترس و اضطراب سربازان جنگ را به مخاطب خود القا کند. در اینجا دیگر خبری از رشادتهای یک سرباز با اغراق در سه تیغ ارهای نیست. بلکه در یک فضای بسته، بر روی قایقی کوچک حیرانزده منتظر هستید تا ببینید این جماعت چگونه قرار است از مهلکه جان سالم به در ببرند. شاید هر کارگردان دیگری این پروژه را با چنین ایدهای میپروراند در حال حاضر با یک فاجعه روبهرو بودیم ولی نولان به خوبی توانست محیطی را نشان بدهد که صرفا از بمباران و نبردها هیجانزده نشویم. بلکه از زاویهای به فیلم نگاه کنیم که نولان در نظر داشته و اگر این چنین نباشد، فیلم کسلکننده، با ریتمی یکنواخت تلقی میشود. حال این نوبت شماست که با خودتان فکر کنید از دانکرک چه انتظاری دارید. یک تجربه سمعی بصری از چهرهی واقعی جنگ یا صرفا هیجانی کاذب از رشادتهایی که به احتمال زیاد اغراق شده.
به نظر من کریستوفر نولان فقط برای این از تام هاردی استفاده کرده که تماشاگر جذب کنه ولی وقتی این شاهکارو می بینی می گی تام هاردی کیلو چنده موسیقی و صحنه های جنگ و بچسب انصافا نمره کم دادید
سلام
انصافا به همچین شاهکاری کمتر از هشت ونیم نمیدن