اخیرا فصل دوم سریال جنگیر(The Exorcist) از شبکهی فاکس به پایان رسید. در این مطلب به سراغ موشکافی این اثر میپردازیم. با گیمان همراه باشید.
فیلم سینمایی جنگیر بدون هیچ شک و تردیدی جزو برترینها در سبک وحشت محسوب میشود و اگر کسی بخواهد خلاف این صحبت، حرفی به میان بیاورد باید به قوه تعقل وی شک کرد! ویلیام فردکین توانست اثری خلق کند که تا چند دهه پس از اکران، این فیلم همچنان ماندگار باشد. شبکهی فاکس با یک ریسکِ حساب شده، توانست عنوان جنگیر (The Exorcist) را زنده کرده و با سریالی روبهرو شدیم که در اوایل ماجرا به نظر میرسید اثری بی ربط و مستقل از فیلم اصلی باشد ولی در نهایت، قصهی سریال به ماجرای فیلم ارتباط پیدا میکند. هر چند برای تماشای این سریال باید سطح انتظارات خودمان را بسیار پایین بیاوریم و از این اثر، آن هم ماجراهایی که در قالب ۱۰ قسمت روایت میشود به چشم مقایسه با فیلم سینمایی جنگیر نبینیم که اگر این چنین کنیم، در حقیقت ظلم و ستم به این سریال خوشساخت خواهد بود؛ سریالی که در وضعیت خفقان حاکم بر سریالهای مذهبی در غرب، راه خودش را ادامه میدهد ولی آیا سریال جنگیر بهتر از فصل نخست خود ظاهر شد؟

فرد تسخیر شدهای که در چند قسمت ابتدایی این فصل رو اعصاب دو کشیش راه میرود!
فصل دوم کوبنده و به شدت اکشن شروع میشود؛ صرفا شاید به خاطر این مسئله که حفرات داستانیاش را مخفی نگه دارد.
در فصل نخست تا حدودی با پدر توماس آشنا میشویم. از رفتارهای جاهطلبانه و مغرورانهاش اطلاع پیدا کرده و از لحاظ عاطفی توانستیم با او ارتباط برقرار کنیم. با اینکه پرداخت به این کاراکتر میتوانست به مراتب قویتر باشد، نویسندگان سریال از شخصیت پدر مارکوس غافل ماندند و با ندادن اطلاعات به مخاطب، سعی داشتند تا از پدر مارکوس یک کاراکتر مرموز و عجیب خلق کنند ولی از آنجایی که مخاطب پس از ده قسمت هنوز یکی از شخصیتهای اصلی ماجرا را کامل نشناخته، دچار کلافگی و سردرگمی میشود، در فصل دوم به شدت نیاز بود تا پدر مارکوس به اصطلاح عامیانه، خودی نشان بدهد! حداقل این احترام به مخاطب گذاشته میشد تا از گذشتهی پدر مارکوس و حوادثِ مکزیک، جریانی هر چند کوتاه به تماشاگر نشان داده میشد. جِرِمی اسلیتر، خالق سریال جنگیر در اعتراض به این انتقاد از اصحاب رسانه، اذعان داشته که در فصل سوم «احتمالا» به این مقوله در فلشبکهای متعدد پرداخته خواهد شد ولی سوال اینجاست آیا واقعا فصل دوم ارزش این ریسک را داشت؟

از این دست صحنههای لحظهای برای ترساندن مخاطب به وفور در این فصل وجود دارد.
در فصل دوم به پای ماجراجوییهای پدر مارکوس و توماس طی ده قسمت مینشینیم و گروه نویسندگان این فصل، سعی کردهاند از رمان جنگیر اثر ویلیام پیتر بلتی، فاصله گرفته و قصهی سریال تا حدودی اصالت داشته باشد، نه صرفا یک اقتباس محض و کور کورانه. برخلاف سایر سریالها در سبک وحشت همانند قصههای ترسناک آمریکایی (American Horror Story)، سریال جنگیر به خوبی میتواند جریانساز باشد ولی علی رغم آغاز یک ماجرا، در پایانبندیاش ناتوان است. در فصل گذشته مشخص شد که توطئهای پیرامون کلیسا از جانب شیطانپرستان در حال شکلگیری است و پدر توماس در اپیزود نهایی فصل گذشته توانست این روند را تا حدودی کند سازد. در ماجرای فصل دوم این روند به صورت جسته و گریخته سعی میشود پیش برود و به نوعی به خط داستانیِ دو کشیش تلفیق شود. به عبارتی دیگر در فصل دوم نیز با دو روایت روبهرو هستیم که در اپیزودهای نهایی این دو روایت، به یک جریان واحد تبدیل میشود. اشتباه فاحش نویسندگان در اینجا بود که خیلی عجولانه سعی میکنند صرفا یک جریانی را شکل داده و به حال خودش رها کنند! کاراکتر «ماوس» (زلیخا رابینسون)، یکی از مرموزترین شخصیتهای این سریال تا به این لحظه است که تیم نویسندگان از وی در پیشبرد روایت توطئه استفاده کرده و او به همرات پدر بنت قرار است نقش مهمی در فصل دوم ایفا کند. متاسفانه عملکرد بازیگران این فصل از جهت ایفای نقششان، چنگی به دل نمیزند.
برخلاف سایر سریالها در سبک وحشت همانند قصههای ترسناک آمریکایی (American Horror Story)، سریال جنگیر به خوبی میتواند جریانساز باشد ولی علی رغم آغاز یک ماجرا، در پایانبندیاش ناتوان است.

دو کاراکتر بیخاصیت این فصل! ایفای نقش بد، شخصیتپردازی بدتر!
در فصل نخست برای اولین بار تماشا کردیم ذهن یک فرد تسخیر شده چطور میتواند درهم و مشوش باشد. کارگردان، مخاطب را به درون ناخودآگاه یک فرد تسخیر شده توسط اهریمن هدایت میکند تا بلکه از زاویهی متفاوت به ماجرای تسخیر و جنگیری نگاه کنیم. این ایده تا به این سریال در کمتر آثاری به کار گرفته شده و در سریال جنگیر، این ابتکار توانست هیجانی بیوصف ایجاد کند. به این علت که در ناخودآگاه با چهرهی واقعی اهریمن (یا همان شیطان) میتوانستیم روبهرو شویم. در فصل دوم از آنجایی که قدرتهای پدر مارکوس افزایش پیدا کرده، این المان در خلقِ سکانسهای جذاب و هیجانانگیز فصل دوم مورد استفاده قرار گرفت. در ماجرای این فصل، به این مسئله نیز پرداخته میشود که آیا قدرتهای پدر مارکوس نوعی نفرین شیاطین هست یا صرفا هدیهای است الهی از جانب پروردگار! شاید تنها کنکاش و بازی با ذهن مخاطب در این فصل را همین مسئله بدانیم.
قطع به یقین، فصل سوم سریال جنگیر، اختتامیهای است بر سریال The Exorcist؛ مگر اینکه معجزهای رخ بدهد.
با پایانبندی باز در فصل دوم، باید منتظر ماند تا ببینیم آیا این دو کشیش و دوستانشان در پاییز سال ۲۰۱۸ به تلویزیون باز خواهند گشت یا خیر. از آنجایی که ریت سریال در فصل دوم به شدت افت داشته، احتمالش وجود دارد پخش جنگیر کنسل شود. با این تفاسیر و این ریزش آماری، عجیب است که شبکهی فاکس، سکوت خبری اختیار کرده ولی مسلما با تماشای آخرین پلان از فصل دوم، باید به هر طریقی شده، حتی در ۵ اپیزود، پایانی معقول و به جا برای مختومهسازی ماجرای پدر مارکوس تهیه شود. قطع به یقین، فصل سوم سریال جنگیر، اختتامیهای است بر سریال The Exorcist؛ مگر اینکه معجزهای رخ بدهد و تیم سازنده به یک باره جهش قابل توجه و چشمگیری در داستانسرایی و بخش فنی از خود نشان بدهند.