در این مطلب به بررسی فیلم ساعت پنج عصر، جدیدترین فیلم سینمایی بلند مهران مدیری میپردازیم. با گیمان و بررسی مفصلی از این فیلم همراه باشید.
مهران مدیری همیشه محکوم به تکرار مکررات و استفاده از کلیشهها در آثار خود بوده و در اغلب ساختههای جدیدش، چه سریال و چه فیلم، شاهد موجسواری عدهای هستیم که مصرانه به این موضوع میپردازند مهران مدیری دیگر آن قریهه گذشتهی خودش را ندارد و در سبک طنز ایران، باید دور او یک خط قرمز کشیده و بیخیال آثار او شد! ساعت پنج عصر، جدیدترین اثر کمدی مدیری توانسته نگاهی متفاوت به اجتماع نسبت به سایر فیلمهای به اصطلاح کمدی داشته باشد و تمام تلاشش را به کار میگیرد تا بلکه تلنگری به جماعت ایرانی بزند.
فارغ از نام «طنز» در ژانر و سبک این اثر، باید ساعت پنج عصر را بدون هیچ مقایسهای با دیگر آثارِ مندرج در کارنامهی مهران مدیری تماشا کرد. احمقانه و بیمعنی است که این فیلم سینمایی را با شبهای برره یا حتی پاورچین مقایسه کنیم چون مولفههای سریال با فیلم تفاوت اساسی دارد و صرفا با یک پیرنگ داستانی متشابه نمیتوان ساعت پنج عصر را محکوم به یک کپی پیستی دیگر از مهران مدیری بدانیم. به اقتضای حال و فضای مملکت، مضمون اجتماعی ساعت پنج عصر را میتوان یکی از نقاط قوت فیلم دانست و شاید اگر مهران مدیری، در نگارش فیلمنامه این اثر همانند سایر آثار طنز به سراغ عشق و عاشقی میرفت تا این حد ساعت پنج عصر بحثبرانگیز نبود.
با تماشای ساعت پنج عصر دو حالت برای شما پیش خواهد آمد. یا عاشقش خواهید شد یا متنفر! حد وسطی در کار نیست و این مسئله از نشانههای بارزِ آثارِ مهران مدیری است. مدیری هیچ فردی را زورکی به پای آثار کمدی خودش نمیکشاند و هیچ رقمه به خودش و فیلمنامهنویسان اجازه نمیدهد با دیالوگ و شوخیهای جنسیتی، شان و منزلت یک فیلم سینمایی را به پایین بکشد. اینکه مهران مدیری در طول این همه سال فعالیتش، همچنان از مرامنامهی خاص خودش بهره میبرد برای مخاطبین این روزهای سینمای ایران چندان جذابیت نداشته و کمتر کسی پیدا میشود با شنیدن دیالوگهای آثار جدید مهران مدیری قهقه بزند! طنزهای مهران مدیری تلخ بوده و لبخند ملیحی که در پسِ هر پلان، در گوشهی لبهایتان به وجود میآید توام با افسوس بوده و با تماشای آثاری همچون دورهمی، به حال و روز مملکت افسوس خواهید خورد. از شبهای برره گرفته تا آخرین سریال مهران مدیری یعنی «در حاشیه» که به شدت خبرساز و پر از حاشیه شد گواهی بر این ادعاست. جالبِ ماجرا در نام «در حاشیه» بود که بیانگر این مسئله هست مهران مدیری پیش از پخش هفتگی پیشبینی میکرده این اثرش به مذاق هر فردی خوش نخواهد آمد و شاید جایگزینی نام سریال از «اتاق عمل» به «در حاشیه»، یک دستی زدن مدیری به بدخواهان و منتقدینش بود.
ساعت پنج عصر، انعکاسی است از فرهنگِ ۲۵۰۰ سالهای که ادعایش را داریم! و این فرهنگِ نهادینهی شده در خانوار ایرانی، به صورتِ اغراق شده در این اثر به صورت مخاطب کوبانده میشود. شاید به همین خاطر، مخاطبین متعددی که سالن سینما را ترک میکردند از این اثر حالشان به هم خورد چون این فیلم به صورت غیر مستقیم به مخاطب گفته بیفرهنگ! فیلم به مخاطب گفته که باید در مملکت مثل یک گرگ رفتار کنی تا خورده نشوی و یک هالویی مثل سیامک انصاری، همیشه باید تاوان حماقت و ندانم کاریهای دور و وریهای خودش را بدهد. سیامک انصاری در نقش پرهام، یک وکیل دادگستری مایهدار به ایفای نقش میپردازد که تا ساعت پنج عصر فرصت دارد به بانک برود تا قسط عقبماندهی خانهاش را بدهد و اگر این اتفاق نیفتد، خانهاش از دست میرود. سناریوی نام آشنا که در همین لحظه که شما در حال مطالعه این یادداشت هستید، هزاران خانهوار ایرانی، درگیر پرداخت اقساط و وامهای مسکن هستند. البته در قصهی ساعت پنج عصر، پرهام یک فرد نسبتا ثروتمند به تصویر کشیده شده که حاضر است هزینههای زیادی از جانب خسارت وارده از سوی دیگران تقبل کرده تا بتواند در انتهای روز کاری، قسط عقب ماندهی خانهاش را بدهد تا مبادا منزلش را از دست بدهد! ایراد وارد بر فیلمنامه در همین مسئله هست که شخصیتپردازی سیامک انصاری باور پذیر نیست و فردی با این اوضاع مالی چرا باید در یک روز، میلیونها تومن هزینه بدهد و از یک طرف دیگر از پرداخت اقساط مسکن عاجز باشد؟ با توجه به پایانبندی این فیلم، آیا صرفا مهران مدیری میخواسته تا ما به عنوان مخاطب، «سهلانگاری» را سر منشا تمام بدبختیهای اجتماع ایران تلقی کنیم؟
ساعت پنج عصر، انعکاسی است از فرهنگِ ۲۵۰۰ سالهای که ادعایش را داریم! و این فرهنگِ نهادینهی شده در خانوار ایرانی، به صورتِ اغراق شده در این اثر به صورت مخاطب کوبانده میشود.

امیر جعفری از معدود بازیگرانی که اگر در یک اثر صرفا پانتومیم هم بازی کند میتواند بهترین ایفای نقش را داشته باشد. حیف که از این بازیگر استثنایی در ساعت پنج عصر بهرهبرداری بیشتری نشد.
در حاشیهی ساعت پنج عصر:
در یک نشست خبری پیش از اکران فیلم، مهران مدیری به سوالات خبرنگاران پیرامون ساعت پنج عصر پاسخ داده و در همین اثنا، اقدام به سیگار کشیدن میکند! دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران نسبت به عملکرد این بازیگر سر شناس و مطرح، ابراز نگرانی کرده ولیکن مهران مدیری هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نشان نداد! در حقیقت، مهران مدیری حاشیهای خلق میکند که حتما باید به پای فیلم نشسته تا درک کنید چه هدفی پشت این سیگار کشیدن بود! آیا وی نیز میخواسته منعکس کنندهی رفتار سایر سلبریتیها در خفا باشد؟
سکانسهای موجود در ساعت پنج عصر، نا به سامانیهایی بوده که هر فردی در یک کلانشهر، با آن دست و پنجه نرم میکند. از سوار شدن در متروهای شهری گرفته تا خاکسپاری و حتی رانندگی عادی و روزمره را میتوان از جمله معضلهای رایج و انعکاسِ فرهنگِ بدِ حاکم بر مملکتمان دانست. ساعت پنج عصر را اگر هزار بار هم ببینید نخواهید توانست با صدای بلند بخندید! این فیلم خندهدار نیست و در صحنههایی هم شاید شما را به گریه انداخته و با اعصابتان بازی کند! متاسفانه شخص مهران مدیری و امیر جعفری در این ماجرا، دیالوگ چندانی به عهده نداشته و باید تا یک چهارم پایانی قصه منتظر باشید تا هنرنمایی این دو هنرمند را ببینید که حکم گل سر سبدِ این فیلمنامه تلقی میشوند. به خصوص تقابل سیامک انصاری با مهران مدیری که به هیچ عنوان شبیه به دیگر آثار این کارگردان نیست و سیامک انصاری، صرفا عقل کل و دانای این ماجرا نیست و این بار جالب است هیچ فرد عاقلی در فیلمنامه وجود ندارد! بازی زیر پوستی مهران مدیری در کنار گریمِ منحصر به فرد وی باعث میشود سکانس مربوطه را بارها ببینید تا انتقادِ سیاسیِ ساعت پنج عصر را هم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید! هر کارگردانی شاید جرئت نداشته باشد تا نقدی سیاسی به شکل و شمایلِ این چنینی در یک اثر طنز بگنجاند. مهران مدیری مثل همیشه در ساعت پنج عصر نیز بیپروا و جسورانه عمل کرده و امیدواریم این بیپروایی، (که جزو المانهایی است که باعث شهرت و محبوبیتش شده)، دوباره برایش دردسر ساز نباشد!
ساعت پنج عصر را باید جور دیگر دید. نه دنبالِ جوکهای صد من یک غاز باشید و نه شوخیهای جنسیتی رایج در آثار زردِ سینمای حال حاضر! نه دنبالِ عشق و عاشقیهای احمقانه و لوس بگردید و نه آثاری که برای جلب نظر مثبتِ مخاطب، به هندوستان سفر میکنند! ساعت پنج عصر قصهای ساده برای شما تعریف میکند و این شما هستید در یک دنیای شبیهسازی شده از زندگی واقعی خودمان در اجتماع که با یک طنز سیاه و تلخ، حسابی به خدمتتان میرسد. آیا زمانش فرا نرسیده تا در درجهی اول خودمان و در وهلهی بعدی دنیای اطرافمان را مجددا بسازیم؟
اگر چه خیلی ها بازخورد منفی نشون دادن به این فیلم، اما من لذت بردم از ساعت ۵ عصر!
بنظرم فیلم، یه کمدی خیلی خاص بود که سینمای ایران با وجود طنز های مبتذلی مثل گشت ارشاد که سعی میکنن با دیالوگ های خارج از عرف مردم رو بخندونن، بهش نیاز داشت.
فیلم مهمترین ارکان طنز واقعی رو تو خودش داشت؛ یک داستان با درون مایه های انتقادی! طنز تلخی که هر چند داشت سیامک انصاری رو از نقطه A به نقطه B میرسوند ولی اتفاقات و حواشی ای که تو این بین براش اتفاق میفتاد، همه بیانگر مشکلات و فقر فرهنگی-اجتماعی کشور ما بود که چندسالیه داره باهاش دست و پنجه نرم میکنه و قطعا هیچ سنخیتی با اون تاریخ با اصالت ما که در مقاله گفته شد، نداره.
دیدن این فیلم به نظر من خیلی واجب تر از آثار سخیف و به اصطلاح اجتماعی امروز سینمای ماست و شاید حتی تلنگری باشه برای خود ما! هر چند باید قبول کرد در بعضی از سکانس ها، کمی زیاده روی و اغراق وجود داره که خب شاید برای ارتباط بهتر مخاطب با فضای آلودهی فیلمه.
ممنون استاد خردمندی بابت این یادداشت زیبا و منصفانه