انیمیشن Ferdinand 2017، آنقدر ضعیف و کسلکننده است که حتی نمیتواند اثری ماندگار برای مخاطبان اصلی خود باشد. برای نقد و بررسی این انیمیشن با گیمان همراه باشید.
این روزها، صنعت انیمیشنسازی هالیوود رو به استیصال قدم بر میدارد و با اکران هر اثر جدید، این ادعا بیشتر رنگ واقعیت به خود میگیرد. این وضعیت ناخوشایند حتی گریبان استودیوی پرآوازهای همچون پیکسار را هم گرفته و رها نمیکند. آخرین اثر این استودیو که بسیار خلاقانه و عمیق بود و میشد آن را در کنار آثار بزرگی همچون Ratatouille یا Toy Story 3 گذاشت، انیمیشن Inside Out بود که حدوداً ۳ سالی از اکران آن میگذرد. البته در این مدت، شاهد آثار ارزشمندی از سوی پیکسار بودهایم، اما هیچ کدامشان نتوانستند به خوبی آثار قدیمی باشند. در چنین شرایطی، وقتی استودیویی همانند پیکسار با بحران خلاقیت و داستان پردازی در آثارش روبرو میشود، از استودیوهای دیگری همچون بلو اسکای چه انتظاری داریم؟
انیمیشنهای ساخته شده در هالیوود را میتوان را به سه دستهی کلی تقسیم کرد: دستهی نخست، شامل آثار ارزشمندی همچون Wall-E میشود که در کنار داستانی جذاب، مفاهیم و پیامهای اخلاقی را نیز به مخاطب منتقل میکنند و نه تنها در جلب نظر طیف خردسال، بلکه در جلب نظر بزرگسالان نیز موفق ظاهر میشوند؛ دستهی دوم مربوط به آثاری میشود که این کار را نه با داستانپردازی، بلکه با خلق شخصیتهای شاد و بانمک و البته به کارگیری المان طنز انجام میدهند؛ دستهی سوم نیز آثاری هستند که صحبت کردن دربارهی آنها کار شدیداً بیهودهای است. انیمیشن Ferdinand، در خوشبینانهترین حالت ممکن، بین دستهی دوم و سوم قرار میگیرد؛ اثری که تحت هیچ شرایطی داستان عمیقی ندارد، اما سعی میکند تا با خلق شخصیتها و لحظاتی شاد، مخاطبان خود را راضی کند که برخی اوقات در این امر، موفق میشود، برخی اوقات هم نه. به همین دلیل نه از آن دسته آثاریست که صحبت کردن دربارهی آنها اتلاف وقت است، نه از آن دستهدیگر که با دیدن آنها احساس شادی و سرزندگی کنید و کاملاً راضی از سینما خارج شوید.

از جمله معدود موقعیتهای کمدی که میتواند خنده بر لبان مخاطب خود بیاورد
Ferdinand، داستان گاو نری به نام فردیناند را روایت میکند که در یک کمپ تمرینی برای گاوهای مبارزهای به دنیا میآید. او برخلاف همنوعان خود، بوییدن گلها را به حضور در میدان مبارزه ترجیح میدهد و قلب بسیار مهربانی دارد. همین دو ویژگی باعث به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای او میشوند.
طرح اصلی انیمیشن Ferdinand که از یک رمان کودکان تحت عنوان The Story of Ferdinand گرفته شده، بر پایهی شخصیتی است که در یک جامعهی سنتی به دنیا میآید و علاقهای به دنبال کردن سنتها ندارد و ترجیح میدهد آنطور که میخواهد زندگی کند. چنین ایدهای پیش از این تنها دو بار توسط پیکسار استفاده شده بود: یکبار برای انیمیشن تحسین شدهی Ratatouille، محصول سال ۲۰۰۷ و دیگری نیز برای انیمیشن Coco که از قضا در سال ۲۰۱۷ اکران شد. در چنین شرایطی که عمر بسیاری از صنعت انیمیشن سازی هالیوود میگذرد و یافتن ایدههای ناب و اصیل برای تولید انیمیشن، عملاً کاری غیر ممکن است، نحوهی پرداخت به ایدههای تکراریست که اهمیت پیدا میکند.
متاسفانه فیلمنامه این انیمیشن پر از ایراد است که تحت هیچ شرایطی نمیتوان آنها را نادیده گرفت. نخستین مورد، خود داستان است که نه تنها هیچ جذابیتی برای مخاطبان (حتی کودکان!) ندارد، بلکه در برخی از مواقع کاملاً قابلپیشبینی میشود. در شخصیتپردازی کاراکترها، تناقضهای بسیاری دیده میشود. به گونهای که اگر مخاطبی در دیالوگها دقیق باشد، احساس میکند نویسندهی فیلمنامه تنها خواسته چند خط دیالوگ را از طریق یک کاراکتر بیان کند و اهمیتی نمیداده که چند لحظهی پیش، همین شخصیت چه چیزی گفته است؛ برای مثال، پدر فریدیناند در یکی از سکانسهای آغازین فیلم با افتخار از حضور در میدان مبارزه و ایستادن در مقابل ماتادور صحبت میکند، اما درست چند لحظهی بعد، با حسرت میگوید که این سرنوشت همهی گاوهای نرِ تنومند است!
در بخشی از فیلم، انگس میگوید: من یک گاو نر هستم، نه یک دکتر. این جمله اشارهای مستقین به نقش دیوید تننت (صداپیشهی انگس) در سریال Doctor Who دارد. این جمله را همچنین میتوان اشارهای به شخصیت لئونارد مککوی در سریال Star Trek دانست که در زمان انجام کاری خارج از تخصصش میگفت: من یک دکتر هستم، نه یک مکانیک.

نینا میتوانست یکی از محورهای اصلی داستان باشد، اما مجموعه سکانسهایی که این شخصیت در آنها حاضر است، به ۱۵ دقیقه هم نمیرسد
از آنجایی که این انیمیشن مختص به کودکان ساخته شده، این فرصت را داشته تا با فرهنگسازی، حس تنفر و انزجاری را نسبت به مسابقات خشونت آمیز گاوبازی در مخاطبان خردسال خود ایجاد کند. رمانی که سازندگان از آن برای ساخت این انیمیشن الهام گرفتهاند، به خاطر پرداختن به این موضوع مدتی در کشور اسپانیا ممنوع الانتشار بوده است. متاسفانه این انیمیشن آنطور که باید و شاید به گاوبازی و خشونتهای این ورزش نمیپردازد و در نتیجه هیچ اطلاعاتی از قوانین بیرحمانهی آن در اختیار مخاطبان قرار نمیگیرد تا زمینه ساز ایجاد حس تنفر شود، زیرا قوانین این ورزش آنقدر خشن هستند که به خودی خود چنین حسی را ایجاد میسازند. در نتیجهی این کم کاری سازندگان، پایانبندی فیلم نیز بیشتر از آن که این ورزش را مورد نکوهش قرار دهد، این پیام را به مخاطب القا میکند که در برابر خواستههای دیگران تسلیم نشویم و آنگونه که میخواهیم زندگی کنیم؛ زیرا دیر یا زود، دیگران به تصمیم ما احترام خواهند گذاشت.
ایرادهای این چنینی همیشه در آثار استودیو بلو اسکای دیده میشدند، با این تفاوت که میزان غلظت آنها با یکدیگر متفاوت بوده است. در چنین شرایطی، مهمترین ویژگی که باعث میشده تا محصولات آنها به آثاری سرگرم کننده و جذاب شوند، بهکارگیری درستِ المانهای طنز از جمله بذلهگویی، خلق موقعیتهای کمیک و خنده دار و خلق شخصیتهای بامزه بوده که عیبهای فیلمنامه را از دیدهها پنهان کرده و در نهایت، محصول آنها را به اثری حداقل سرگرم کننده تبدیل میکردند. برای اثبات این ادعا، میتوان به شخصیت اسکرات در سری انیمیشنهای Ice Age اشاره کرد که نمونهی بارز یک شخصیت بامزه است و به خوبی میتواند خنده را بر لبان مخاطب خود، چه کودک، چه نوجوان و چه بزرگسال جاری کند. این شخصیت حتی در قسمت پنجم این سری نیز کیفیت خود را حفظ کرد.
متاسفانه حتی چنین مواردی را نیز در Ferdinand شاهد نیستم. حداکثر خلاقیت سازندگان در خلق شخصیتهای جدید، به یک گاو نر اسکاتلندی ختم میشود که به دلیل مشکل بیناییاش ممکن است در حالی که رو به سمت ماتحت یکی از شخصیتها ایستاده و صبحت میکند، فکر کند مقابل صورتش ایستاده است و از بوی دماغش گله کند. این اتفاق شاید بتواند برای کودک در بار اول خنده دار باشد، اما فکر نمیکنم در دفعات بعدی تاثیر بسزایی داشته باشد. تعداد طنزهای کلامی این انیمیشن نیز متاسفانه تعدادشان کمتر از انگشتهای دست است. به این مورد، باید تعداد کم موقعیتهای کمیک را نیز اضافه کرد تا در نهایت ضعفهای فیلمنامه بیش از پیش در مقابل چشمان مخاطب رژه بروند.
با فروش ۱۳٫۳ میلیون دلاری که Ferdinand در هفتهی افتتاحیه داشت، این انیمیشن به ضعیف ترین اثر بلو اسکای در این زمینه تبدیل شد. بهترین افتتاحیه این استودیو را انیمیشن Ice Age: Collision Course داشته است که از قضا ضعیفترین فیلم فرنچایز Ice Age از لحاظ فروش محسوب میشود
تنها بخشی که سازندگان Ferdinand توانستند در آن بسیار عالی ظاهر شوند، بخش جلوههای بصری و موسیقی این انیمیشن است. سازندگان اثر با در نظر گرفتن عمده مخاطبان این اثر، تصمیم به استفاده از طراحیهای کاریکاتوری و غلو شده گرفتند که به این مورد، باید استفاده از فضاسازی و انتخاب رنگهای شاد را نیز اضافه کرد. از مزرعهی پدر نینا و دشتهای پرگل گرفته تا ساختمانها و فضای مبارزه به گونه طراحی شدهاند تا برای کودکان چشم نواز باشند. البته نباید فراموش کرد که این انیمیشن و نوع طراحی آنها را تحت هیچ شرایطی نباید با آثار موفق پیکسار در زمینهی خلق جلوههای بصری همانند «ماشینها ۳» مقایسه کرد، زیرا اهداف سازندگان هر دو اثر کاملاً متفاوت بوده و در نتیجه تفاوتهای بسیاری نیز در سبک طراحی و انتخاب رنگها وجود دارد. به این مورد، باید موسیقیهای شاد و سرزنده و البته یک سکانس رقص و آواز را نیز اضافه کرد.
در لیست صداپیشههای Ferdinand، بازیگران نام آشنای بسیاری از جمله کیت مککینون، جینا رودریگز و دواید دیگز اشاره کرد اما شناخته شدهترین صداپیشهی این اثر، جان سینا، کشتیگیر و بازیگر آمریکایی است که اکثر سینمادوستان او را با فیلمهای اکشن ساخته شده توسط دبلیو.دبلیو.ای فیلمز و چند فیلم کمدی از جمله Trainwreck میشناسند. با در نظر گرفتن نقشهای او در فیلمهای گذشته که اکثراً خشن بودهاند و هیچ چالشی نیز در ایفای آنها وجود نداشته، سینا توانسته به خوبی پس از صداپیشگی شخصیت فریدناند در بخشهای مختلف داستان برآید و تن صدایش را آن گونه که نیاز است، تغییر دهد. با توجه به عملکرد او در این انیمیشن، میتوان امیدوار بود که این بازیگر آمریکایی آیندهی درخشانتری در صداپیشگی نسبت به بازیگری داشته باشد.

بیش از اینکه خلاقیت در طراحی شخصیت انگس موج بزند، این حماقت سازندگان است که در آن بیداد میکند. البته نمیتوان از لهجهی اسکاتلندی این شخصیت چشم پوشی کرد که تنها نقطه قوت اوست
زمانی که یک استودیو تصمیم به ساخت انیمیشنی میگیرد، باید به یک نکته توجه کند: هیچ محصولی را نمیتوان به طور انحصاری تنها برای کودکان ساخت و در باکس آفیس به موفقیت دست یافت؛ زیرا کودکان به عنوان مخاطبان اصلی هرگز به تنهایی به سینما یا تئاتر نمیروند و این افراد بزرگسال هستند که آنها را همراهی میکنند. در چنین شرایطی، اگر داستان شما از لحاظ عمق و محتوا نمیتواند نیازهای یک مخاطب بزرگسال را برطرف کند، حداقل باید در زمینهی طنز این کار را انجام دهد. متاسفانه انیمیشن Ferdinand در هیچ از کدام از موارد یاد شده، موفق عمل نمیکند تا اثری را شاهد باشیم که در بهترین شرایط، تنها میتواند اثری خوشایند برای کودکان باشد. هر چند فکر میکنم این مخاطبان نیز پس از بار اول، رغبتی برای تماشای دوبارهی آن نخواهند داشت.